راننده تاکسی


Wednesday, October 29, 2003

اصفهان

توي دو روز هم ميشه تقريباَ همه جاي اصفهان رو ديد.





و چه خوب بود وقتي که دو نفري روي زاينده رود سوار قايق بوديم و يکنفر با صدايي به خوبي تاج اصفهاني زير پل مي خوند :

دل در آتش غم رخت تا که خانه کرد
ديده سيل خون به دامنم بس روانه کرد
آفتاب عمر من فرو ... رفت و ماهم از افق چرا ... سر برون نکرد
....





........................................................................................

Thursday, October 09, 2003

کاروان

چراغ قرمزي وجود نداره. اين ساعت توي بزرگراه از ترافيک هم خبري نيست .
واکمن رو روشن ميکنم ؛


گلهاي رنگارنگ برنامه شماره 217 ب

رفتي و رفتن تو آتش نهاد بردل
از کاروان چه ماند جز آتشي به منزل

اي مطرب دهر پرده بنواز
هان از سر درد ، درده آواز
تا سوخته اي دمي بنالد
تا شيفته اي شود سرافراز

بوي گل مريم فضاي ماشين رو پر کرده . بنان شروع به خوندن ميکنه ؛

چنان در قيد مهرت پاي بندم
که گويي آهوي سر در کمندم
گهي بر درد بي درمان بگريم
گهي بر حال بي سامان بخندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلي بيهوده پندم

يک موتور سوار کنار بزرگراه بنزين تموم کرده. برام دست تکون ميده ولي من با سرعت از کنارش رد ميشم.

همه شب نالم چون ني...
... که غمي... دارم، که غمي... دارم .
دل و جان بردي اما...
نشدي... يارم... يارم.

با ما بودي... بي ما رفتي ...
چو بوي گل به کجا رفتي ، تنها ماندم ... تنها رفتي ...

يادم مياد اون شب دايي فتح الله تا همين جا خوند و زد زير گريه.

چو کاروان رود، فغانم از زمين، بر آسمان رود، دور از يارم... خون مي بارم ...

فتادم از پا، ز ناتواني... اسير عشقم، چنانکه داني...
رهايي از غم، نمي توانم... تو چاره اي کن، که مي تواني .

گر ز دل بر آرم آهي، آتش از دلم ريزد .
چون ستاره از مژگانم، اشک آتشين ريزد.

چو کاروان رود، فغانم از زمين، بر آسمان رود، دور از يارم... خون مي بارم...

نه حبيبي تا با او غم دل گويم. نه اميدي در خاطر که تورا جويم.
اي شادي جان، سرو روان، کز بر ما رفتي...
از محفل ما چون دل ما، سوي کجا رفتي...

با ما بودي... بي ما رفتي...
چو بوي گل به کجا رفتي، تنها ماندم... تنها رفتي...

به کجايي غمگسار من، فغان زار من، بشنو، باز آي...
از صبا حکايتي ز روزگار من، بشنو، باز آي
باز آ... سوي رهي...
چون روشني از، ديده ما رفتي...
با قافله باد صبا، رفتي...
با ما بودي... ، بي ما رفتي...
چو بوي گل به کجا رفتي ، تنها ماندم... تنها رفتي...

هميشه شاد و هميشه خوش باشيد !

نوار به موقع تموم ميشه . از ماشين پياده مي شم .

دو تا شمع روشن ميکنم. گل ها رو روي خاک پرپر ميکنم و ...






........................................................................................

Home