راننده تاکسی


Wednesday, July 09, 2003

انتظار 5

دوباره پشت چراغ قرمز ، اين بار شجريان ها هم آوازي مي کنند ؛

همايون : تو را سري است که با ما فرو نمي آيد
شجريان : مرا دلي که صبوري از او نمي آيد

همايون : کدام ديده به روي تو باز شد همه عمر
شجريان : که آب ديده به رویش فرو نمي آید
...

نزديک به 40 روز گذشته . به اين فکر مي کنم که اگه اين اتفاق براي من افتاده بود بابام چه حالي داشت ؟ چطور مي تونست تحمل کنه ؟ هميشه وقتي دير به خونه مي رفتيم ، سر کوچه نگران ايستاده بود . هميشه از کوه رفتن من ناراحت مي شد ولي چيزي نمي گفت . چند وقت پيش وقتي من و شادي رو با کوله ديد گفت تو هنوز دست از اين کارای خطرناک برنداشتي ؟ من هم مثل هميشه گفتم خيابون هاي تهران از کوه ها خطرناک ترن .

چراغ سبز شد . دوباره چند موتور سوار چراغ قرمز رو رد ميکنن . صبر مي کنم چهارراه خلوت بشه . بعد آهسته حرکت مي کنم .

...
همايون : چه عاشق است که فرياد دردناکش نيست
شجريان : چه مجلس است کز او هاي و هو نمي آيد
...




........................................................................................

Thursday, July 03, 2003

انتظار 4

پشت چراغ قرمز؛ عجب هواي گرمي . نمي دونم اين همه گرما از کجاي اين ماشين در مياد ! شجريان داره مي خونه :

بيا که رونق اين کارخانه کم نشود
به زهد همچو توئي يا به فسق همچو مني
ببين در آينه جام نقش بندي غيب
که کس بياد ندارد چنين عجب زمني

چراغ سبز ميشه . حرکت ميکنم . يک موتوري چراغ قرمز رو رد مي کنه و با سرعت مي خواد از جلوي من رد بشه . تصميم ميگيرم به راه خودم ادامه بدم و ترمز نکنم . ميرم جلو . موتور سوار سعي ميکنه مسيرش رو عوض کنه ولي به علت سرعت زياد به زمين ميخوره . حالا ديگه ترمز مي کنم !

موتور سوار در حالي که فحش ميده به طرف من مياد . من هم يک ميله کلفت از پشت صندلي بر مي دارم و به سرعت پياده ميشم . ...


شجريان هنوز داره مي خونه :

ز تند باد حوادث نميتوان ديدن
در اين چمن که گلي بوده است يا سمني
ازين سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوي گلي هست و رنگ نسترني
به صبر کوش تو اي دل که حق رها نکند
چنين عزيز نگيني به دست اهرمني
....



........................................................................................

Home