راننده تاکسی |
● مي ناب
........................................................................................برفهاي روي شيشه ماشين رو با دست کنار ميزنم . در ماشين رو باز مي کنم و سوار مي شم . ماشين با اولين استارتر روشن ميشه . نوار رباعيات خيام رو توي پخش مي زارم . احمد شاملو ميگه : تا رسم به اتفاق برهم نزنيم پايي ز نشاط بر سر غم نزنيم خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح کاين صبح بسي دمد که ما دم نزنيم به ساعتم نگاه مي کنم . چند دقيقه به 9 مونده . خورشيد خيلي وقته که دراومده ! راه مي افتم .
|